سلاممم
خوبید ؟ بعد از چهار روز اومدم
این چند روز که خیلی خوب بود خوش گذشت اما حس نوشتن نبود.
امروز هم اومدم یکم گردگیری کنم بعد از چهار روز خاک گرفته
چند روز پیش توی ماشین داشتم می رفتم دانشگاه راننده رادیوی ماشین رو روشن کرد(یکی از شبکه های داخلی بود نمی دونم کدوم ) توی این یک ساعتی که من سوار ماشین بودم کل برنامه صدای مردم پخش می شد که از مشکلاتشون می گفتن کی میشه این مشکلات ما تموم بشه (حداقل کم بشه)
« ای امیدهای دورهٔ زندگی اگر شما نبودید و به روی این حیات پر از مصیبت تبسم نمیکردید، بشر چگونه زنده میماند؟ »
دستی که گره گشای مردم باشد
آن روز که ما حسرت نان می خوردیم
سر در بر هم به زیر پر می بردیم
تا سیر شدیم جدا زهم گردیدیم
ای کاش که از گرسنگی می مردیم
ای کاش که دست ما سبب ساز شود
از سینه ی ما محبت ابراز شود
دستی که گره گشای مردم باشد
بهتر ز لبی که با دعا باز شود ...
پ.ن: الان که دارم این پست رو میزارم دفتر هم جلوم گذاشتم که درسام رو پاکنویس کنم همه کارهام رو با هم انجام می دم
موفق و پیروز باشید.
بدرود
سلام ممنون که سرزدی نبودم. دوباره برگشتم
سلام
خواهش می کنم
خیلی خوبه که برگشتی