-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 30 آبانماه سال 1389 14:44
درود رفتم وبلاگ کلافه طراحی دکوراسیون رو دیدم یاد این عکس افتادم ببینید!! موفق باشید بدرود
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 29 آبانماه سال 1389 00:33
درود الان اینترنتم قطعه ( ساعت ۱۲:۴۰) حالا من چطور اومدم دیگه جای سوال داره ping گرفتمtime out میده ایرانسل هم قطع شده نمی دونم چرا یه دفعه اینطوری شد. گفتم فردا کلاس ندارم تا دیر وقت میتونم بشینم که حالمون گرفته شد اساسی حالا من هم از رو نمی رم میشینم تا بیاد. شاید بیاید... یکم از پروژه ام رو انجام میدم تا بیاد بدرود
-
آشنایی 1ساعته،نامزدی2روزه،زندگی3هفته ای
جمعه 28 آبانماه سال 1389 16:28
آشنایی یک ساعته و نامزدی سه روزه با ازدواج سه هفته یی پایان یافت و زوج جوان پس از 21 روز زندگی مشترک با مراجعه به دادگاه خانواده اعلام کردند حاضر به تحمل یکدیگر نیستند. این زوج جوان که چندی پیش در یک مراسم عروسی با یکدیگر آشنا شده بودند، پس از یک ساعت گفت وگو در حاشیه این مراسم شیفته و دلبسته همدیگر شدند و همان جا...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 28 آبانماه سال 1389 16:22
درود دیروز عصر خبر فوت نوه ی عمه رو بهم دادن تازه یک ساله شده بود بعد از سه ماه بستری بودن توی بیمارستان فوت کرد. این روزا اصلا حالم خوب نیست همش استرس دارم به ظاهر می خندم سر به سر دوستام میزارم تا حدی که از دستم عصبی میشن ولی خودم. دیشب به حدی رسید که دیگه مامانم هم متوجه شد که حالم خوب نیست (چون خیلی کم پیش میاد...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 25 آبانماه سال 1389 21:35
سلامممم خوبید؟ امروز دانشگاه خیلی خوش گذشت ۱ امتحان خوشگل دادیم (کامل شدم) یکی از بچه ها یه فراری خوشگل پیدا کرد توی دانشگاه رفتیم کلی عکس گرفتیم باهاش این چند روز هم که بیکاریم تا یک شنبه که بریم دانشگاه بعد هم امتحان داریم اینم عکسی از ناخنم پ.ن : نمی دونم چرا این برنامه سی پلاس پلاس نصب نمیشه بدرود
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 آبانماه سال 1389 17:06
سلامم خوبین؟ امروز کلاس برنامه نویسی داشتیم کلاس ساکت بود یه دفعه صدای جیرجیرک اومد گوشی یکی از بچه ها بود. استاد هم گفت جلسه بعد شیرینی میاری بچه ها گفتن استاد به ما نگفتین و این حرفها استاد هم کوتاه اومد و گفت خب از این لحظه به بعد. چند دقیقه گذشت این دفعه دیگه شعر یک توپ دارم قلقلیه می خوند ( کلاسمون مهدکودکیه واسه...
-
نامه یک زن ایرانی به مرد هموطنش
شنبه 22 آبانماه سال 1389 21:58
پیاده از کنارت گذشتم، گفتی:” قیمتت چنده خوشگله؟ ” سواره از کنارت گذشتم، گفتی:” برو پشت ماشین لباسشویی بنشین! “ در صف نان، نوبتم را گرفتی چون صدایت بلندتر بود در صف فروشگاه نوبتم را گرفتی چون قدت بلندتر بود زیرباران منتظر تاکسی بودم، مرا هل دادی و خودت سوار شدی در تاکسی خودت را به خواب زدی تا سر هر پیچ وزنت را بیندازی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 22 آبانماه سال 1389 19:40
سلام بالاخره درس اصول سرپرستی رو تموم کردم واسه امتحان سه شنبه یه مشکل حل شد دیگه اینکه هیچ اتفاق خاصی نیفتاده فردا هم که باید برم دانشگاه دوستم چند روزه هدفن خریده هر روز میاد میریم کنفرانس آهنگ میزاره گوش میدیم میخندیم با هم جای درس خوندن دیگه آخه بگو پرنده بی تربیت به گربه چکار داری ؟ بدورد
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 22 آبانماه سال 1389 01:31
-
انگشتم
دوشنبه 17 آبانماه سال 1389 22:25
سلامم دیشب انگشتم خیلی درد داشت دیگه مجبور شدم به مامان قول بدم که امروز برم دکتر صبح با مامان رفتیم دکتر دکتر وقتی انگشتم رو دید گفت چند روزه اینطوری شده؟ من: از پنجشنبه دکتر: اگه همون روز اول اومده بودی با سوزن خونش رو می کشیدم دیگه مشکلی پیش نمیومد ولی الان چون عفونت کرده باید ناخنت رو بکشم. ورم هم داره گفتم حالا...
-
پاییزانه مبارک
شنبه 15 آبانماه سال 1389 21:56
پاییزانه مبارک 15آبان در گاهشماری ایرانی میانهی فصل پاییز هنگام برگزاری جشنی به نام « پاییزانه » یا « جشن میانهی پاییز » است که در گاهشماری گاهنباری نیز هنگام یکی از گاهنبارها به نام « اَیاثرِم »(در اوستا اَیاثرِیمَه) به مانک «آغاز سرما» بوده است. این گاه در باور سنتی زرتشتیان هنگامی است که خداوند گیاهان و رستنیها...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 15 آبانماه سال 1389 19:01
سلامم خوبید ؟ خوش میگذره؟ من که این دو روز یک دستم بالاست نمیتونم انگشتم رو بیارم پایین فقط با یه دست کارام رو انجام میدم کلی نصیحت شنیدم این دو روز که بچه جان اگه ۱۰ دقیقه دیر میرسیدی چی میشد؟ فردا امتحان ریاضی دارم از صبح جزوه رو گذاشتم روی میز کامپیوتر هم درس میخوندم هم وبگردی ظهر دیگه مادر گرامی متوجه شدند که فردا...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 14 آبانماه سال 1389 08:43
سلاممم خوبید؟ دیروز روز پرماجرایی بود واسم از صبح که می خواستم برم دانشگاه کلاسم دیر شده بود وقتی از ماشین پیاده شدم انگشتم رو لای در ماشین گذاشتم با چهار انگشت دیگم در رو بستم شصتم داغون شد ببینید چه شکلی شده این عکس رو صبح گرفتم الان که کل ناخنم سیاه شده درد داره (با یک دست باید تایپ کنم ) حالا جالب اینجاست که با...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 12 آبانماه سال 1389 19:37
سلاممم خوبید؟ امروز از صبح خوب شروع شد اما غروب که برگشتم سر کوچه دیدم خیلی شلوغه خیلی ترسیدم تا رسیدم به نزدیکای خونمون در حیاط همسایمون باز بود توی حیاطشون شلوغ بود صدای گریه میومد بعد از چند دقیقه مامانم از خونه ی اونها اومد بهم گفت پسرشون چند ساعت پیش تصادف کرده همون موقع فوت شده ۱۶ سال داشت. روحش شاد. راستی اولین...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 9 آبانماه سال 1389 17:54
-
شنبه ها
شنبه 8 آبانماه سال 1389 12:07
سلام خوبید؟ چقدر خوبه که شنبه ها کلاس ندارم (کاش ترم بعد همین طور باشه ) شب تا دیر وقت میتونم بشینم پای نت ولی بقیه زود می خوابن دیروز نتونستم درس بخونم تا شب عذاب وجدان داشتم. کلی تمرین ( واسه دوستام بود) بود داشتم روش فکر می کردم یه چندتایی هم حل کردم امروز دیگه صبح زود پاشدم درس خوندم (اخلاق نمیدونم چرا با این مشکل...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 6 آبانماه سال 1389 18:39
سلاممم خوبید ؟ بعد از چهار روز اومدم این چند روز که خیلی خوب بود خوش گذشت اما حس نوشتن نبود. امروز هم اومدم یکم گردگیری کنم بعد از چهار روز خاک گرفته چند روز پیش توی ماشین داشتم می رفتم دانشگاه راننده رادیوی ماشین رو روشن کرد(یکی از شبکه های داخلی بود نمی دونم کدوم ) توی این یک ساعتی که من سوار ماشین بودم کل برنامه...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 2 آبانماه سال 1389 18:21
سلاممم خوب هستین؟ من که خوبم امروز ساعت ۸ از خونه حرکت کردم ساعت ۹:۲۰ رسیدم به شهر محل تحصیل رفتم کتابفروشی کتاب ذخیره و بازیابی اطلاعات و ساختمان داده خریدم حالا کی وقت میشه اینها رو بخونم خدا میدونه بعد رفتم دانشگاه کلاس ریاضی عمومی داشتیم همه در انتظار استاد توی کلاس بودیم (اخه این استادمون اگه یک ثانیه بعد از خودش...
-
کوچ از ویندوز
شنبه 1 آبانماه سال 1389 15:49
سلاممم خوبید؟ من که به این حالتم می دونید چرا؟ گفتم که میخوام سیستم رو فرمت کنم. سیستم عامل جدید نصب کردم سابایون( sabayon) یکی ازتوزیع های لینوکس هست که مبتنی بر جنتو می باشد. از زبان فارسی هم پشتیبانی نمی کنه. از دیشب تا حالا گرفتار برنامه هاش هستم ببینم چطور میشه باهاشون کار کرد. ویندوز هم دیگه نصب نکردم فعلا وارد...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 30 مهرماه سال 1389 17:45
سلاممممم بعد از دو روز اومدم (قول داده بودم هر روز بیام ) خوبید؟ خوش میگذره؟ من که از این دو روز هیچی نفهمیدم فقط گذشت رفتم دانشگاه تا میرسیدم از خستگی خواب بودم (البته از نت که نمیشه گذشت بعد از وبگردی می خوابیدم ولی وقت واسه نوشتن پست نداشتم ) این روزا خیلی گرفتارم پروژه های درسیم رو هنوز کامل نکردم خوندن PHP رو...
-
اولین منفی...
سهشنبه 27 مهرماه سال 1389 18:15
سلامم امروز اولین منفی دوره تحصیلم رو گرفتم اونم چه درسی اخلاق اسلامی از اول ترم باهاش مشکل داشتم . زمان انتخاب واحد که انتخابش نکردم و دروسم رو ثبت نهایی زدم و بعد مو قعه ی حذف و اضافه گرفتمش. امروز هم که اولین منفی شد واسم ببینم آخر ترم چی میشه؟ دقیقا همون قسمتی رو که نخونده بودم استاد پرسید ( اینم از شانس من) من...
-
اولین پست
دوشنبه 26 مهرماه سال 1389 09:15
سلامممم بالاخره من هم بعد از چند سال خوندن وبلاگ های مختلف تصمیم گرفتم خودم یه وبلاگ ایجاد کنم و اینجا بدون دغدغه فکری بنویسم از هر چیزی که دوست دارم یا بدم میاد. شاید نوشتنم خوب نباشه اما امیدوارم به کمک نظرات شما بهتر بشه. سعی می کنم هر روز آپ کنم. موفق و پیروز باشید تا پست بعد خداحافظ