درود

دیروز عصر خبر فوت نوه ی عمه رو بهم دادن تازه یک ساله شده بود بعد از سه ماه بستری بودن توی بیمارستان فوت کرد.

این روزا اصلا حالم خوب نیست همش استرس دارم به ظاهر می خندم سر به سر دوستام میزارم تا حدی که از دستم عصبی میشن  ولی خودم. دیشب به حدی رسید که دیگه مامانم هم متوجه شد که حالم خوب نیست (چون خیلی کم پیش میاد بقیه متوجه ناراحتیم بشن)

امروز هم از صبح درس خوندم خیلی خوب بود روزی که درسام رو نمی خونم کامل اون روزم خراب میشه عصبی میشم دیروز داشتم به دوستم میگفتم بهم گفت دیوونه ای دیگه


اینم یک حرکت جالب




پ.ن: الان که دارم مینویسم بهتر از دیروزم. قهوه تلخ هم خوبه واسه وقت بیکاری ببینیم بخندیم.

بدرود